نام خانوادگی:
احمدوند اقدم
استان تولد:
آذربایجان غربی
شهيد پسري خوشرو مهربان و با گذشت بود. براي همسايه پير نان مي خريد.همه را به اخلاق خوب و نيک دعوت مي کرد. در کار خانه خيلي به مادرش کمک مي کرد. در مساجد و فعاليت هاي مذهبي شرکت مي کرد.در کار ساختن خانه برداشت محصولات به مردم کمک مي کردند. ابتدايي و راهنمايي را در مدرسه وراهارام و مهرگان و مفتح در عسگرخان به پايان رساند.در دبيرستان مفتح بود که جنگ تحميلي شروع شد.و به خط مقدم رفت باز هم در پشت منطقه درس اش را ادامه داد تا کلاس اول نظري ادامه تحصيل مي داد.شهيد همراه آقاي محمد باغبان به اسکي اطراف اروميه مي رفت. در ورزش تکواندو فعاليت داشت و کمر مشکي گرفته بود. در ورزش شنا هم مهارت داشت و رزم و آموزش اسلحه را بخوبي آشنا بود در مساجد به بقيه افراد آموزش مي داد.در ساختن خانه به پدرش خيلي کمک کرده بود که پدرش براي شهيد يک دوچرخه خريده بود.
شهيد در جبهه بود که برادر کوچکش به دنيا مي آيد و براي مادرش يک روسري خريده و مي فرستد.
شهيد با سن کم، خيلي احساس مسئوليت مي کرد.
هميشه ميگفت بايد طوري امر به معروف و نهي از منکر کني که به طرف برنخورد و ناراحت نشود.از تهمت زدن خيلي بدش مي آمد اجازه نمي داد غيبت کسي شود.
مادر شهيد در همه جيب هاي بادگيرش پول گذاشه و دوخته بود. و يکبار که شهيد به خانه زنگ مي زد و از مادرش پول مي خواهد. مادرش مي گويد به پولهايي که در جيبت است دست نزن من دوباره برايت ميفرستم.
شهيد هنگام برگشت از حمله خيبر که با ديگر رزمنده ها برميگشتند به شهر از صف رزمنده ها جدا مي شود که خانواده هاي شهدا اورا نديده و از پسرشان سوال نکنند. و ناراحت نشوند.
شهيد موقع رفتن به کمين مرکزي سوار قايق مي شود و به کمين اعزام مي شد. نادر در قايق ترکش مي خورد.و به شهادت مي رسد.
منطقه عملیاتی:
هورالهویزه و جزایر مجنون
نحوه شهادت:
اصابت ترکش به پشت
گـلزار دفـن:
باغ رضوان ارومیه